Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-19@17:09:24 GMT

کافی است یک بار تئاتر تماشا کنی...

تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۱۳۷۵۱

کافی است یک بار تئاتر تماشا کنی...

ایسنا/خراسان رضوی جشنواره تئاتر خراسان رضوی شروع شده و گروه‌های تئاتر استان در مدت ۳ روز هنرشان را روی صحنه به نمایش می‌‎گذارند. بر این اساس شب گذشته به تماشای ۲ تئاتر نشستم تا از کیفیت آثار و سطح جشنواره امسال اطلاع کسب کنم. اولین نمایشی که دیدم تئاتر پیوند خونی به کارگردانی مهرداد حسامی بود که در سالن اصلی تئاتر شهر مشهد اجرا داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به سالن تئاتر رسیدم و جایی نشستم. جمعیت زیادی در سالن نشسته بودند. بعضی کودکانشان را با خود آورده بودند و همه به صحنه نگاه می‌کردند. سالن تاریک شد و بازیگران همراه با نورپردازی نمایش را آغاز کردند. دو بازیگر در ابتدا با کوبیدن پا روی زمین فضایی رعب‌آور ساختند. قفسی بزرگ وسط صحنه بود و دو بازیگر دیگر داخل قفس بودند. دیالوگ‌ها آغاز شد. دل به نمایش سپردم و تا ایستگاه آخر با بازیگران همراه شدم. کمی بعد صدایی از پشت سرم شنیدم. آن صدا به من اجازه نمی‌‎داد صدای بازیگران را بشنوم. پشت سرم را نگاه کردم. دو نفر روی صندلی‌های سالن لمیده و به خواب رفته بودند. خنده‌ام گرفته بود. به نظر می‌رسید از صبح به اندازه‌ای کار کردند که در سالن تئاتر میان صدای موسیقی و بازیگران بخوابند.

نمایش پیوند خونی تبعیض و ظلم را روایت می‌کرد. این نمایش قصه دو برادر بود که تفاوت‌هایی باعث شده بود یکی بتواند بهتر زندگی کند و دیگری محکوم به قفس باشد. پیوند خونی هم کافی نبود تا هر دو در کنار هم از نردبان ترقی بالا بروند. از ابتدا تفاوت میان شخصیت‌های داستان از نوع پوشش و کلمات شخصیت‌ها پیدا بود.

این نمایش سوال بزرگی را که مدتی است در ذهنم می‌‎چرخد دوباره پررنگ کرد: چرا ملیت و دین عده‌ای از مردم جهان جرم است؟ این نمایش هدیه دیگری هم به من داد. میان نمایش از خودم پرسیدم: چرا یک نمونه عالی الگوی همه مردم است و باید به آن رسید تا مورد پذیرش باشی؟ چرا اگر شبیه الگو نباشی آزار می‌بینی؟ جوابی برای سوالاتم نداشتم. زیبایی هنر این است که سوال به انسان می‌بخشد نه جواب. بعد باید بنشینی هنر و زندگی را با هم ترکیب کنی تا شاید به جواب سوال برسی و شاید سردرگم شوی.

سردرگمی و سوالی که هنر به جامعه می‌بخشد گنج گمشده جامعه امروز ماست. ما دنبال سوال نیستیم و فقط متنظریم تا جواب‌های آماده را از دیگران دریافت کنیم. گاهی لطف ما در حق دیگران بذر سوالی است که در ذهنشان می‌کاریم. لقمه‌های آماده هیچ انسانی را به مسیر رشد نمی‌برد. دویدن در مسیر رسیدن به جواب سوال‌های سخت و پیچیده است که آدم را بزرگ می‌کند و جامعه‌ای بی‌همتا می‌‎سازد.

من در جایگاهی نیستم که نظری درباره تئاتر بدهم اما به عنوان یک مخاطب عام می‎توانم بگویم تئاتر خوب بود اما ضعف‌هایی هم داشت. موسیقی و نورپردازی رضایت‌بخش نبود و گاهی صدای بازیگران میان موسیقی متن گم می‎شد. بازیگران با تمام توانشان روی صحنه بودند. رنگ لباس توسی بازیگر اصلی در انتهای نمایش عوض شده بود، هر ثانیه که جلو می‎رفت عرق روی صورت بازیگر می‌لغزید و زمانی که نمایش تمام شد لباسش خیس عرق بود.

نمایش تمام شد. نیمی از سالن به احترام تلاش بازیگران ایستادند و دست زدند. بازیگر اصلی بعد از تعظیم به تماشاگران لبه صحنه نشست و با کسانی که اطرافش را گرفته بودند صحبت می‌کرد. بازیگر دیگری انتهای صحنه روی زمین دراز کشیده بود و ساق دستش را روی پیشانی‌اش گذاشته بود. تئاتر واقعا کار نفس‎گیری است.

از سالن خارج شدم تا به حوزه هنری برسم و نمایش بعدی را تماشا کنم. نمایش مانولین به کارگردانی علی پیمان‌دوست در تماشاخانه اشراق حوزه هنری خراسان رضوی اجرا می‌شد. مقابل در تماشاخانه پر از جمعیت بود. همه منتظر بودند در سالن باز شود و داخل بروند. کمی بعد در سالن باز شد. داخل سالن رفتم. سالن کوچک پاسخگوی جمعیت نبود. انتخاب سالن برای اجرا درست به نظر نمی‌رسید. جمعیت روی صندلی‌های متصل به هم سالن، فشرده نشسته بودند. ایستادم و دنبال جایی گشتم تا بنشینم. همه صندلی‌ها پر بود. روی پله‌ها نشستم. سالن بیش از ظرفیتش مملو از جمعیت بود و عده‌ای مجبور شدند اطراف صحنه روی زمین بنشینند.

در میان تماشاگران این نمایش نیز چند کودک حضور داشتند. یکی از این کودکان گوشه سالن و روی زمین کنار مادرش نشسته بود. صحنه نمایش اتاقی سیاه بود و تشکی قهوه‌ای میان سیاهی اتاق آرام گرفته بود. نمایش شروع شد. نور، صدا و بازی بازیگر مرا به دنیای دیگری برد. مانولین، شخصیت نمایش به شهری که در آن بزرگ شده بود بازگشته بود. حسرت و افسوسی در دلش بود؛ حسرتی که تمام سال‌های عمرش یقه‌اش را گرفته بود و حالا برگشته بود تا جبران کند. حسرت مانولین دردی شده بود و سال‌ها رنجش داده بود.

حسرت او از ترک مرادش بود. در میان نمایش مرید جای مرادش نشست تا داستان او را برای مخاطب روایت کند. در نهایت مانولین پا جای پای پیرمرد گذاشت و دل به دریا زد. داستان درباره دل به دریا زدن بود و سوال دیگری به من هدیه داد: تا کجا باید دل را به دریا زد؟ اگر دلم را به دریا بسپارم دریا چیزی را که به دنبالش هستم به من خواهد بخشید؟ من باید دل به کدام دریا بزنم و در کدام مسیر خطر کنم؟ این نمایش مرا با خودم روبه‌رو کرد و از من خواست به مسیری که آمده‌ام نگاه کنم؛ دنبال دفعاتی بگردم که سوار قایق کوچک و شکسته‌ام شدم و تا عمق اقیانوس پارو زدم.

پیرمرد قصه که مراد مانولین بود دل به دریا زده بود و وقتی به ساحل برگشت برای همیشه خوابید. مانولین هم قصد کرده بود که پس از سال‌ها دل به دریا بزند و کار ناتمام پیرمرد را تمام کند.

من در جایگاه مخاطب عام نشسته بودم و از این جایگاه، این نمایش زیبا، لذت‌بخش و دلنشین بود. بازی تنها بازیگر نمایش باورپذیر بود و با تمام توانش به صحنه آمده بود. انتهای نمایش خستگی از سر و روی خیس از عرق و نفس‌هایش پیدا بود. نورپردازی و موسیقی نمایش فضاسازی خوبی رقم زده بود. زمانی که نمایش تمام شد، تمام جمعیت ایستادند و از جان و دل دست زدند. بازیگر وسط صحنه ایستاده بود و با کسانی که دورش را گرفته بودند صحبت می‌کرد.

تماشاگر کوچک نمایش وسط صحنه رفت و از بازیگر سوالی پرسید. بازیگر باحوصله جواب کودک را داد. برای کودک سوال شده بود که چگونه ممکن است در نمایش، مداد ماهی باشد و تراش کوسه؟ بازیگر خم شده بود تا هم‌قد پسربچه باشد و به او از تخیل جاری در نمایش و صحنه تئاتر گفت. تخیلی که تجربه آن بسیار شیرین است.

یک بار در گفت‌وگویی با یکی از اهالی تئاتر استان پرسیدم: «چرا باید تئاتر تماشا کرد؟» او گفت: «کسی که یک بار تئاتر ببیند به پاسخ این سوال خواهد رسید.» من هم این را تصدیق می‌کنم. کافی است یک بار مخاطب تئاتر باشی تا بدانی حس عمیقی که در سالن تئاتر در جریان است هیچ جای دیگری نیست.

در نهایت با سوال‌ها و تجربه‌هایی جدید به خانه برگشتم و دست به صفحه کلید بردم تا تجربه‌ام را با دیگران به اشتراک بگذارم. شیرین‌تر از تجربه کردن به اشتراک گذاشتن آن با دیگری است و این کار هنر است. در هر دو نمایش تفکر و تجربه‌ای نشسته بود و من شاهد چیزی بودم که زندگی نکردم اما درکش کردم. زیرا کسی هوس کرده بود تجربه‌اش را با دیگران به اشتراک بگذارد.

گزارش از فاطمه عاطفی- خبرنگار ایسنا

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری تئاتر مشهد جشنواره تئاتر استانی جشنواره تئاتر خراسان رضوی تئاتر جام جهانی ۲۰۲۲ قطر قیمت طلا تعطیلی مدارس تيم ملی فوتبال ايران دل به دریا روی زمین یک بار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۱۳۷۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رقص فراموشی و فرار از کلیشه‌ها

«رقص فراموشی» نام نمایشی است که این روزها در عینِ داشتن روایتی ساده به ستایش زندگی می‌پردازد. - اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم - از دیرباز تاکنون هنر متعالی تئاتر به دنبال انتقال مفاهیم انسانی و اخلاقی بوده است. در غالب آثار کلاسیک تئاتر نیز روابط اجتماعی انسان‌ها مورد توجه قرار گرفته و همیشه سعی بر این بوده که در بستر تئاتر، روابط انسان‌ها که شاید در مرور زمان رو به آشفتگی می‌گذارد ترمیم و احیاء شود. «رقص فراموشی» تازه‌ترین اثر نیاز اسماعیل پور که این روزها در عمارت ارغوان روی صحنه رفته در برگیرنده دغدغه‌های خالق اثر در ستایش زندگی و تقویت روابط انسان‌ها در مواجه با جامعه است.

در این نمایش گفت‌وگوها بسیار ساده و روان شکل می‌گیرد. کاراکترها از مشکلات دنیای خود می‌گویند و از طرف مقابل انتظار همراهی دارند. گاهی گذشته‌ی سخت و البته نه چندان پیچیده آدم‌های نمایش سد محکمی برای ارتباط جدی و جدید کاراکترها می‌شود. کارگردان که خود نویسنده اثر نیز هست با پرهیز از تحمیل اضافات بصری به نمایش، تلاش کرده که ذهن و حواس مخاطب را درگیر متن نمایش کند.

اسماعیل پور در «رقص فراموشی» راه را برای دریافت مستقیم و بدون واسطه مفاهیم نمایش باز گذاشته و تعمد وی در ایجاد بستری آماده و بدون پیچیدگی برای همراهی مخاطب به وضوح قابل دریافت و مشاهده است. در صحنه عنصر غریبی برای تماشاگر وجود ندارد، به جز بازیگرانی که تمام توان خود را برای انتقال صحیح پیام نمایش به کار گرفته‌اند. بازی یاسمن عطاالهی و امید امیرزاده بدون حرکات اضافی و فارغ از درشت نمایی در خدمت اثر است و آنها به زیبایی و مهارت توانمندی خود را به رخ می‌کشند.

موسیقی با ریتم مناسب خود کمک به نمایش و در حرکات فرم باورپذیریِ بازی نقش پرفورمر را دوچندان می‌کند. «رقص فراموشی» بی آنکه بخواهد حواس مخاطب را پرت کند و او را به بازی بگیرد، رو در روی او می‌ایستد و برایش از زندگی می‌گوید...
برای آشنایی بیشتر با این نمایش و اطلاع از جزئیاتِ آن، با نیار اسماعیل‌پور کارگردان این رویداد هم‌کلام شدیم که حاصل این گفت‌گو را در ادامه می‌خوانید:

------------------------------------------------

از نمایش «رقص فراموشی» برایمان بگویید.

فرآیند نگارش این متن به 10 سال قبل بر می‌گردد. در طول این سال‌ها چندین بار متن بازنویسی شد. حتی چند بار پایان بندی آن را تغییر دادم و در نهایت حاصل کار نمایشنامه‌ای ست که اکنون روی صحنه رفته است. نام "رقص فراموشی" انتخاب اصلی من برای نمایشنامه نبود اما در نهایت و با جمع بندی نهایی کلیه شرایط، این نام را برای نمایشنامه برگزیدم.

آیا در نگارش "رقص فراموشی" کتاب "هیجی کاتا و اونو" -کتابی که با ترجمه شما به چاپ رسیده است- نقشی داشته؟ آیا رقص "بوتو" که محتوای کتاب مذکور بر مبنای آن است ایده نگارش این نمایشنامه را به شما داده یا شما فارغ از "بوتو" در قالب داستان خود این اثر را روایت کرده‌اید؟

خیر، رقص "بوتو" که در آن کتاب مورد پژوهش قرار گرفته یک نوع رقص معاصر ژاپنی است که ریشه های بومی ژاپنی دارد و با نوع کار ما متفاوت است، کما اینکه نگارش این نمایشنامه به سالها قبل از ترجمه کتاب بر می‌گردد. اما شیوه در خدمت داستان بودن آن شبیه به نمایش ما است. قطعاً این کتاب تأثیرات خود را روی من به عنوان نویسنده داشته و در شیوه اجرای نمایش محتوای کتاب ذکر شده اثرات مشهودی دارد.

عکس ابی و همایون شجریان/ ابی در کمین همایون موسیقی ایران؟

الهامات شما از "هیجی کاتا و اونو" چه کمکی به نمایش کرده است؟

ببینید، رقص "بوتو" اساساً فقط بر مبنای حرکات شکل می گیرد. در "بوتو"  دیالوگ جایی ندارد اما در نمایش ما فقط در بخش هایی داستان با حرکات فرم روایت می شود. حرکات فرم در این نمایش، روایت گرایانه است. روایت داستان در نمایش "رقص فراموشی"  در بخش حرکات فرم بر عهده کاراکتری است که حافظه ندارد و دچار فراموشی است و در واقع در زمان حال زندگی می کند و اساساً گذشته ای ندارد پس طبیعتاً به آینده هم نمی تواند فکر کند. در این نمایش حرکات فرم به مثابه زندگی و خود را به جریان زندگی و زمان سپردن است. رقص "بوتو" حاصل تلاش ژاپنی ها برای برگشتن به ذات شرقی شان در برابر رقص‌های غربی است و در نمایش ما نیز در عین استفاده از موسیقی های راک تلاش کرده ایم روایتگری در بستر فرهنگ بومی خودمان باشد.

شما در دیگر آثارتان هم دغدغه اجتماع آشفته و روابط ضعیف و نگران کننده انسان ها را دارید. "رقص فراموشی" چقدر به آثار گذشته شما نزدیک است؟

"رقص فراموشی" یک داستان اجتماعی است. داستانی در بستری تاریخی که به شرایط اجتماعی مردم و کودکان در زمان جنگ تحمیلی بر می‌گردد. در این نمایش می‌بینیم که  اثرات زندگی در شرایط جنگی تا سال‌ها گریبان گیر نسل‌های درگیر جنگ خواهد بود. در مجموع؛ اجتماع و روابط انسانی آدم ها دغدغه همیشگی من در خلق آثارم بوده است. من به عنوان یک نویسنده دغدغه روابط اجتماعی جامعه را همیشه با خود دارم و در آینده نیز در همین سبک و در همین مسیر حرکت خواهم کرد.

سوژه نمایش در ابتدای امر کلیشه ای و تکراری به نظر می رسد اما در اجرا فاصله زیادی با کلیشه های مرسوم دارد. علیرغم اینکه در اجرا با سبک و سیاق ساده ای مواجه هستیم لیکن مخاطب هیچگاه احساس نمی کند با اثری کلیشه ای مواجه است. تمهید شما برای فرار از این کلیشه چه بوده است؟

کلیشه‌ها همیشه وجود دارند. به عنوان مثال فیلم " لیلا " که در نمایش ما هم از آن نام برده می شود در ظاهر داستانی کلیش‌های دارد. در "لیلا" با یک زن و شوهر مواجه هستیم که مرد به دلیل عدم بچه دار شدن زن، به دنبال ازدواج مجدد است. در این دو خط ما با چیزی غیر از کلیشه مواجه نیستیم اما ماحصل فیلم "لیلا" ، کم نظیر و چشم گیر شده است زیرا در اجرا شیوه روایت، نوع نگاه، زاویه نگاه و دقت در لایه های زیرین متن مهم است. همین تفاوت نگاه ها باعث می شود که در نهایت از فیلم "لیلا" یک اثر ماندگار به جای بماند. ما نیز سعی کردیم که با ملاک قراردادن این نکات و پرداخت صحیح به لایه های زیر متنی با گریز از کلیشه، اثری قابل توجه بسازیم.

در "رقص فراموشی" رؤیانویس و رؤیاساز شما هستید. به عبارت ساده تر نویسنده و کارگردان نمایش یک نفر است.چه دلیلی باعث شد برای کارگردانی به سراغ متن خودتان بروید و آیا این انتخاب در رؤیاسازی بهتر از سوی شما موثر بوده است؟

واقعیت این است که در ابتدا قصد داشتم یک نمایشنامه خارجی را کارگردانی کنم. هدفم از این کار به چالش کشیدن توانایی خودم در جان بخشی به نمایشنامه های دیگران بود. شما وقتی  یک نمایشنامه از آثار خودتان را برای کارگردانی انتخاب می کنید از یک سو شاید به دلیل شناخت کامل از متن خلاقیت شما کاهش یابد. البته این نظر شخصی من است و شاید دیگران آن را قبول نداشته باشد. اما از سوی دیگر چون نویسنده اثر خودم بودم این موضوع باعث شد در جلسات متعدد با عوامل گروه درباره اثر گفت‌وگو داشته باشیم. در تمرین ها کاراکترها را به چالش کشیدیم و سعی در گشودن لایه های زیرین متن داشتیم. شاید اگر خود من نویسنده نمایشنامه نبودم این اتفاق کمتر پیش می‌آمد.

فیلمنامه نویس، نمایشنامه نویس، مترجم، شاعر و.... تمایل ویژه شما به کدام سمت است؟

عموماً در جامعه هنری، بنده به عنوان فیلمنامه نویس شناخته می شوم.چون در واقع درآمد اصلی من از راه نوشتن فیلمنامه است. اما اولویت اصلی من تئاتر است و اگر گزینه هایی برای انتخاب بین سینما و تئاتر داشته باشم، برای حضور در تئاتر لحظه ای درنگ نخواهم کرد.

تئاتر کاربردی علمی‌ترین شاخه تئاتر است، اما در ایران کمترین توجهی به آن نمی شود

نظر شما در مورد سطح کیفی تئاتر کشور در حال حاضر چیست؟

جای خوشحالی است که این سؤال را پرسیدید. متأسفانه در حال حاضر سطح سلیقه مخاطبان چه در زمینه تئاتر چه در زمینه موسیقی چه در زمینه سینما و سایر زمینه‌های هنری به شدت پایین آمده است. امروزه مسیر اتفاقاتی که در حوزه فرهنگ و هنر پیش آمده باعث شده سطح سلیقه مخاطب به شدت تنزل پیدا کند. شاید متولیان فرهنگی کشور ندانسته راه را برای ورود آثار بی کیفیت به عرصه فرهنگ و هنر باز کرده اند. به عنوان مثال چند سالی است در زمینه تئاتر فقط آثار کمدی که البته عموماً در نازلترین سطح کیفی هستند فقط مخاطب دارند. البته من با کارهای کمدی مشکل ندارم و دو متن قبلی من که در سالن های سنگلج و تئاتر شهر به صحنه رفته کمدی بوده اند، اما کمدی نباید فضا را برای گونه های دیگر نمایشی تنگ کند. به نظر می رسد فرهنگ و هنر کشور نیازمند یک بازنگری اساسی باشد در غیر اینصورت آینده روشنی برای این موضوع پیش بینی نمی شود.

نقش هنرمندان دغدغه مند برای تغییر سطح سلیقه مخاطبان چیست؟

حضور فعلی ما و سایر دوستان همراه در صحنه تئاتر و در این شرایط فعلی هنر که بیشتر به یک بازار برای کسب درآمد شبیه شده این است که بگوییم ما زنده هستیم و نفس می‌کشیم. ما بدون توجه به مشکلات حال حاضر، تلاش می‌کنیم چراغ تئاتر اصیل را روشن نگه داریم. ما به عنوان هنرمند وظیفه داریم سلیقه مخاطب را اصلاح و شکل دهیم. سال‌های سال طول کشیده تا سطح سلیقه مخاطب به شرایط نگران کننده فعلی برسد پس ممکن است چندین سال تلاش و کوشش نیاز باشد تا سلیقه و ذائقه مخاطب اصلاح و ارتقاء پیداکند.

نظر شما در مورد حضور بلاگرها در عرصه فرهنگ خصوصاً در صحنه تئاتر چیست؟

به اعتقاد من عرصه هنر خصوصاً صحنه تئاتر ارث پدری هیچ کس نیست و ما نمی توانیم مانع حضور کسی در تئاتر شویم. گذر زمان همیشه تعیین کننده است. باید پذیرفت هر چقدر هم که سطح سلیقه مخاطب پایین آمده باشد وقتی شرایطی که حاصل اتمسفر گذرای حاکم بر جامعه باشد در هنر پیش می آید چندان ادامه دار نخواهد بود و هیجان آن به همان سرعتی که اوج گرفته به همان سرعت نیز فروکش خواهد کرد. حضور این افراد توأم با جذابیت های زود گذری است که خیلی زود از یاد خواهد رفت. ولی اگر کسی از بین آنها باشد که بتواند خود را در سطح تئاتر استاندارد نگه دارد چرا که نه.

سخن پایانی.

به عنوان یک هنرمند که تلاشم خلق آثاری در شأن مخاطب ایرانی است توقع دارم که مخاطبان جهت نگاهشان را به سمت آثاری که در راستای ارتقاء فرهنگ ایرانی هستند تغییر دهند. مخاطبان نباید فریب تبلیغات کاذب را بخورند و فقط به واسطه حضور چهره های شناخته شده در برخی نمایش ها، از تماشای سایر آثار تولیدشده غافل شوند. در شرایطی که به واسطه حضور افرادی که به تئاتر به چشم یک بنگاه پولسازی نگاه می کنند و تبلیغات برای همه گروههای نمایشی عادلانه و یکسان نیست، نقش مخاطب به عنوان اصلی ترین سرمایه فرهنگی پر رنگ تر می شود. مخاطب می بایست با دید باز و نگاه صحیح و به دور از هیاهوی تبلیغاتی با گزینش آثار اصیل و با کیفیت مایه دلگرمی بخش کثیری از افرادی باشند که اولویت اصلی آنها احترام به مخاطب و خلق آثاری در شأن ایشان است.

نمایش: رقص فراموشی
نویسنده و کارگردان: نیاز اسماعیل پور
مجری طرح: ایمان یزدی
دستیار کارگردان: یاسمین پدرام پور
طراح گرافیک: علیرضا دربانی
تبلیغات: مریم باقری
بازیگران: یاسمن عطاالهی، امید امیرزاده
بازیگر/پرفورمر: سهراب جمالی

--------------------------
گفت‌وگو: هبت اله یگانه
--------------------------

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • نمایش «توافق نامه» در «بسته پیشنهادی»
  • اعلام جدول اجرای نمایش‌های بخش کودک و نوجوان تئاتر رضوی
  • un۱۲، داستان رنج کرد‌ها از رژیم بعث در مشهد به روی صحنه رفت
  • جدول اجرای عموم نمایش‌های بخش کودک و نوجوان تئاتر «رضوی» اعلام شد
  • اعلام اجرای عمومی آثار چهاردهمین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان رضوی 
  • جدول اجرای عموم نمایش‌های بخش کودک و نوجوان اعلام شد
  • در سینما و تئاتر چه خبر است؟
  • «رجوع» در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه می‌رود
  • فروش ۴ میلیاردی نمایش بهرام افشاری در هفته اول اجرا
  • رقص فراموشی و فرار از کلیشه‌ها